English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5457 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vint U درست کردن یا ریختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
To collude with someone . to be in league with someone. U با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
disgorged U خالی کردن ریختن
disgorges U خالی کردن ریختن
disgorging U خالی کردن ریختن
found U تاسیس کردن ریختن
disgorge U خالی کردن ریختن
founds U تاسیس کردن ریختن
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
fazed U درهم ریختن پریشان کردن
faze U درهم ریختن پریشان کردن
fazing U درهم ریختن پریشان کردن
barrels U درخمره ریختن دربشکه کردن
splash U چلپ چلوپ کردن ریختن
splashes U چلپ چلوپ کردن ریختن
splashing U چلپ چلوپ کردن ریختن
fazes U درهم ریختن پریشان کردن
barrel درخمره ریختن دربشکه کردن
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
tin U درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
slumps U یکباره فرو ریختن سقوط کردن
tins U درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
slump U یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumping U یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped U یکباره فرو ریختن سقوط کردن
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
manufacture U درست کردن
weaves U درست کردن
gullies U درست کردن
manufactured U درست کردن
manufactures U درست کردن
set right U درست کردن
weave U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
to set U درست کردن
concocts U درست کردن
to get up U درست کردن
to sct aright U درست کردن
clean U درست کردن
concocting U درست کردن
fabricated U درست کردن
build U درست کردن
shapes U درست کردن
gully U درست کردن
cleanest U درست کردن
gulleys U درست کردن
make up U درست کردن
cleans U درست کردن
cleaned U درست کردن
shape U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to fix up U درست کردن
corrects U درست کردن
fabricate U درست کردن
indite U درست کردن
correcting U درست کردن
make U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
to erect into U درست کردن از
buildings U درست کردن
builds U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
fabricating U درست کردن
trims U درست کردن
trimmest U درست کردن
trim U درست کردن
fabricates U درست کردن
to set in order U درست کردن
fettle U درست کردن
fashion U درست کردن
adapt U درست کردن
makes U درست کردن
fashions U درست کردن
correct U درست کردن
set in order U درست کردن
to put to rights U درست کردن
fashioning U درست کردن
fix up U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
redd U درست کردن
fashioned U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to make something U چیزی را درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
recondition U دوباره درست کردن
scrambled U املت درست کردن
re form U دوباره درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
manipulated U با استادی درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
dress U درست کردن لباس
railroad U پاپوش درست کردن
dresses U درست کردن لباس
exacted U تحمیل کردن بر درست
ponds U حوض درست کردن
pond U حوض درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
scramble U املت درست کردن
to toss up U زود درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
scrambling U املت درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
exact U تحمیل کردن بر درست
corn popping U درست کردن چس فیل
to mill flour U ارد درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
teams U دسته درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
team U دسته درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
scrambles U املت درست کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com